شروع کار اندیشیدن یا تفکر (2) :

    در ادامه ی مطلبی که بعرض رسید این را هم عرض کنم که مثلا گفته می شود : اندیشه ی سیاسی امام ( ره ) ، این و مواردی از این دست که بیانگر تفکریست مقصود نظر ما در این جا نیست ، بلکه مقصود اینست که ما همانطور که عضو و حسی مثل مثلا بینایی داریم ادراکات دیگری هم داریم و ازجمله یکی هم اندیشه یا فکرست که گفتیم با مثلا عقل و ذکر فرقی هم دارد .

    پس درمقام حرف از اندیشه ای هم نیستیم که مثلا بقول مقام معظم رهبری : تولید فکری بشود ، بلکه میخواهیم ببینیم آیا یک ادراکی بنام اندیشه داریم ؟ یا همانطور که بعضا گفته می شود این که اندیشه گفته می شود مثلا همان حس است که دانشمند تجربی دارد ؟ یا همان دلست که عارف دارد ؟ یا همان بایگانی است که حافظ دارد ؟ یا همان یاد است که ذاکر دارد ؟ ویا همان عقل است که مثلا این چیه فیلسوف دارد ؟ و همانطور که صاد گرامی یادآور شده اند بقول بعضی همان روح یا جان است ؟

    هرچند بنده فکر نمی کنم حتی وقتی هم که عضوی از اعضای حسی ما هم  چیزی را درک یا دریافت می کند آن هم بی روح یا بی جان هم باشد چه رسد به اینکه بی عقل ، بی فکر ووو .

    ولی مسلما وقتی مثلا چشم ما به یه چیزی هم بقول مرحوم علامه می افتد این رفت آمد چشم همان مروری نیست که ایشان در مقام معنی کلمه ی فکر داشتند ، همینطور بعد افتادن چشم بقول ایشان افتادن بینایی تا یادمان هم به چیزی به آن معنی که عبارت بود از : ... نوعى سیر و مرور بر معلوم ... .

    البته بنده نمی خواهم عرض کرده باشم که به مصداق سفارش امام علیه السلام که توصیه فرموده اند : ... ونظم امرکم ، بلحاظ ترتیب اندیشیدن نوعی ترکیب است که از استاد شهید مرتضی مطهری نقل شد .

    چراکه در ترکیبی هم که استاد شهید فرموده اند ، مثل سیر و مرور حضرت علامه ، شروع بکار اندیشه پس از مثلا معلومی است که تجزیه شده باشد ، در حالیکه اگر مثلا دستاورد اندیشه علم یا دانش باشد ما برای مثلا معلومی که تجزیه کرده ایم هم اندیشیده ایم ، همانطور که برای سیر و مروری هم که حضرت علامه فرموده اند معلومی داریم .

    حالا بماند که در فرمایش استاد شهید بیان هم نشده باشد که تجزیه شده معلومیست ؟ یا مثلا معروفی ؟ چه حسی آن و چه قلبی ؟ چراکه مثلا در دستورات چهارگانه ی دکارت که گفته : من فکر می کنم ، پس ... ، نیز می بینیم حرف از ( مشاهده ، آزمایش ، تجزیه و ترکیب ) است و مراد از مشاهده یا شروع کار مثل همان افتادن چشم به جهان خارج است که مرحوم علامه فرموده اند ، یعنی در آغاز کار به اصطلاح ذهنی نداشتیم یا بقول منطق جدید صفر ، خالی و یا تهی آنرا داشتیم !؟

    خب بعدش که به اصطلاح معلوم !؟ یعنی این معلومیست که تجزیه شده مثلا !

    این چیه رنسانس رنسانسی هم که کلیدش را دکارت در غرب زده اینست و ما که در اینجا قصد تکرار آنرا که نداریم ، همانطور که برای انقلاب هم ما با چارچوبهایشان کاری نداشتیم و انقلاب هم در چارچوبشان نگنجید و نخواهد گنجید همانطور که در چارچوب مانند ولید هم نگنجید که قرآن هنوزهم می گوید : انه فکر وقدر ، ... .  

    خب ببینیم آغاز کار از کجاست ؟ یعنی دستکم ببینیم ، نه اینکه با به اصطلاح ذهن تهی از بینایی هم ببینیم ! مثل همان که بقول حضرت علامه : چشم ما افتاد ، یعنی ما ببینیم ، همانطور که ما انقلاب کردیم نه مایی صفر کلیومتری .

    خب بازهم منتظر دیدگاه شما می مانیم و ضمن عرض تبریک امروز برایتان هفته ی بهتری را آرزومندم .  

 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :190
بازدید دیروز :212
کل بازدید : 1346440
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ